شنبه, ۸ خرداد ۱۴۰۰، ۰۱:۲۴ ب.ظ
کسی نیست.
هیچوقت انقدر سوسایدال نبودهام. هیچوقت انقدر مرگ رو زندگی نکرده بودم. فکر میکردم خواهم نوشت ولی نمیتونم. انقدر صدمهدیدهام که دیگه نمیتونم. انقدر زخم هست رو تنم که دیگه نمیتونم. کاش فقط یک نفر بود که میتونستم همهی اونچه که بهم گذشته رو کامل و با جزئیات براش تعریف کنم. از شش سالگی تا امروز. بعد ازش بپرسم که میارزه؟ میارزه ادامهش؟ من حالم خوب نیست و خیلی تنهاام. من در حال مرگم و خیلی تنهاام.
۰۰/۰۳/۰۸