ْ«سال روزهای دراز و استقامتهای کم»
سال گذشته را با لباس سیاه تحویل کردم. در بازگشت از مراسم ختم. و حالا شاید وقتش باشد که سیاهی را که تمام امسال تنم بودهست دربیاورم، گُهی که بر تنم نشستهست را پاک کنم و فکر کنم که باید چه کرد.
گمان میکنم چندین ماه مداوم تا خرتناق در گه و کثافت و ناراحتی بودن آنقدرها هم بد نیست. لااقلش اینست که بعد از آن در مواجهه با یک آدم افسرده برایش شماعیزاده نمیفرستی و نمینشینی یک گوشه، تا ناگهان حالش خوب شود و شماعیزاده سروسامانی به زندگیاش بدهد. یا آستانهی تحمّل درد آدمیزاد چهقدر است و وقتی میگوییم خیلی ناراحتم، دقیقاً از چه چیزی صحبت میکنیم.
روابط انسانی روزبهروز برایم پیچیدهتر میشود. خیلی متوجّه نمیشوم که چهطور کار میکند. این حجم از گهخوری شگفتزدهام میکند. اکثر آدمهایی که میشناسم پر از نظرند. همیشه دربارهی اوضاع سیاسی-اقتصادی ایران نظر دارند. دربارهی اوضاع سیاسی-اقتصادی-اجتماعی آمریکا نظر دارند. به محض شنیدن اسم چیزی دربارهاش نظر پیدا میکنند و تا پای جان هم میایستند تا از نظرشان دفاع کنند. خیلیشان فکر میکنند بد است از کس و کون در مکالماتمان استفاده کنیم و بهتر از واژههای مودبانه استفاده کنیم. مثلاً آلت تناسلی زنانه یا نشیمنگاه. و نباید فحش بدهیم و خشممان را جور دیگری بکنیم در نشیمنگاه دیگری. و شوخی میکنند، مثلاً اینطور که فلانی مادرزن من است خخخخخ. یا نه البته ما آقایون که همیشه از خانوما حساب میبریم خخخخخخ. یا قیمهها رو نریز تو ماستها خخخخخ. و یک چیز میگویند و منظورشان چیز دیگریست و من مدام احساس حماقت میکنم که چیز دیگر را نمیفهمم. من هر بار فکر میکنم که دیگر بلد شدهام و چم و خم راه دستم آمده. امّا همیشه چیز جدیدی در روابط اجتماعی هست. و ترسی همیشگی با منست. من همان میل به خودنمایی و اظهار نظر و فضل را در خودم هم میبینم. و باید از خودم هم فراری باشم، چنانکه از دیگران.
راستش را بخواهید یکسری تصمیمات بزرگ در ذهنم و دربارهی تغییر در سبکزندگیام دارد گرفته میشود. یکی دو ماه دربارهشان تحقیق مفصّلی میکنم و بعد عملی میشوند. آن روزی که احساس کنم از خودنمایی به حدّ کافی دور شدهام به تفصیل ازشان خواهم نوشت. اگر اتّفاق بیفتند این تغییر مسیری مهم در زندگیام محسوب خواهد شد.
کاش بتوانم بیشتر به زندگی خالص با ذهنی مستقل -که هدف غاییام - نزدیک شوم. کمتر گه بخورم. و کاش در معاشرت با آدمها همهچیز در چندین لایه تعارف و شرم و احساسات فروخورده پنهان نشده باشد. و ساکتتر باشم و شنوندهتر. و آنها را که میباید مسخره کنم با شدّت بیشتری مسخره کنم. و در حرفهایم از کس و کون استفاده کنم، هرچهقدر که سخن اقتضا میکند.