شنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۷، ۰۵:۳۰ ب.ظ
نزدیک میشم دور میشم.
مرحله اوّل رو دادهم. نشستهم و به تستهای غلطم فکر میکنم. یه چیزی تو سرم میکوبه که قبول نمیشی.
از طرفی وقت ندارم.
آدم همیشه وقت نداره برای فکر و خیال کردن. من الآن نمیتونم به قبول نشدن فکر کنم. مسخرهست فکر کنم.
من قول میدم این فکر رو کنترل کنم. جمعش کنم.
من میخوام برای مرحله دو آماده شم. من برام مهم نیست مرحله یک قبول میشم یا نه.
من جوری با ماجرا برخورد خواهم کرد که انگار متغیرهای مستقلی هستن.
من فکر نخواهم کرد. من خواهم دوید.
من فکر نخواهم کرد.
فکر نخواهم کرد.
به قبول شدن یا نشدن مرحله یک فکر نخواهم کرد.
کس دیگهای الآن نمیتونه این کار رو برام بکنه. خودم باید بتونم.
خودم باید بتونم که بهش فکر نکنم.
خودم باید بتونم که فقط بدوم.
فقط فکر نکنم.
که بدوم.
۹۷/۱۱/۰۶