ممیّز

«زاغ‌بانگی می‌کنم چون بلبل‌آواییم نیست»

ممیّز

«زاغ‌بانگی می‌کنم چون بلبل‌آواییم نیست»

چهارشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۹، ۰۷:۱۷ ب.ظ

هرچند بدم هم نمی‌آید بچه‌ی آدم نباشم.

بچه‌ی آدم به همه چیز عادت می‌کند. به گرسنگی عادت می‌کند و به ناتوانی عادت می‌کند و به درد عادت می‌کند و یاد می‌گیرد خنجری تا انتها در قلبش فرو رفته باشد و تلوتلو بخورد امّا زندگی کند. حالا خنجر در قلب من است و من در تنهایی مطلقم تلوتلو می‌خورم. یا باید برای مدت نامعلومی بیفتم و یا کم‌کم یاد بگیرم معنی زندگی را برای خودم فراتر از مسائل زندگی شخصی‌ام ببینم. 

من هیچ‌وقت دوست نداشتم فقط به چیزها عادت کنم. کنار بیایم. دوست داشتم همیشه به هر قیمت که شده عصیان کنم. امّا حالا سؤال مهمّی این میان هست: حاضرم از تمام زندگی بیفتم؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۱/۰۸
سا را

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی