ممیّز

«زاغ‌بانگی می‌کنم چون بلبل‌آواییم نیست»

ممیّز

«زاغ‌بانگی می‌کنم چون بلبل‌آواییم نیست»

۲ مطلب در شهریور ۱۴۰۰ ثبت شده است

شنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۰، ۱۲:۲۶ ق.ظ

گذران

می‌گم از جنگیدن برای زندگی خسته‌م ولی نجنگیدن حالم رو بدتر می‌کنه. زندگی همینه شاید و من دیگه کنار نمیام با حال این چند روز. حق دارم ترسیده باشم و حق دارم از بخش زیادی از آدم‌هایی که تو زندگی‌م بوده‌ن خسته و دل‌زده باشم ولی همچنان می‌فهمم که حقی ندارم برای متوقف کردن زندگی. خیلی چیزها دارم یاد می‌گیرم این روزها. سخت‌ترینش اینه که یه جاهایی بی‌اعتنا باشم به نظرات و توقعات دیگران.

می‌ترسم. واقعاً مقدار خوبی ترسیده‌ام. بهتر می‌گذروندم این دوره رو اگه مثل دبیرستان کیاناز رو هرروز می‌دیدم یا معین خونه‌مون زندگی می‌کرد یا سه ماه از آخرین باری که دوست عزیزم رو دیدم نگذشته بود. ولی دست تنهام. 

این‌جا یه زمانی امن بود برای اینکه باجزئیات بنویسم و دیگه نیست. دلم می‌خواست چیزهایی رو تعریف کنم که دیگه با گفتنش راحت نیستم. دلم می‌خواست این‌جا طور دیگه‌ای باشه و نیست. و خب قرار هم نیست همه چیز به دلخواه من باشه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۰ ، ۰۰:۲۶
سا را
پنجشنبه, ۴ شهریور ۱۴۰۰، ۰۱:۵۸ ب.ظ

یکنواختی

باید بیش‌تر به خودم استراحت واقعی بدهم. منظورم از استراحت یک جا نشستن و کاری نکردن نیست. باید بیش‌تر رها باشم و تلاش کنم شجاع‌تر باشم. که خیلی اوقات شجاع نبوده‌ام. خیلی اوقات صدمه‌های بزرگی به خودم زده‌ام. 

دلم می‌خواهد در لحظه زندگی کنم. منطقی‌ترین راهش این است که به دنبال فعالیت‌هایی بروم که در لحظه‌‌اند. مثل گفت‌وگو، یا آشپزی، یا رانندگی. من همیشه از زندگی در لحظه ترسیده‌ام. چون می‌ترسیده‌ام اشتباه کنم، چون می‌ترسیده‌ام کافی نباشم. حالا می‌خواهم به خودم اجازه بدهم اشتباه کنم. حتی به خودم اجازه بدهم کافی نباشم. دلم می‌خواهد در معرض اشتباه کردن و به تبع آن یاد گرفتن باشم. 

روزهای سختی گذشته. فکر می‌کنم بزرگ‌تر شده‌ام امّا این را هم می‌فهمم که روانم نیاز به استراحت و آرامش دارد. بیش از همیشه. آن هم نه آن آرامشی که قبل‌تر می‌جستمش. بیش‌تر چیزی از جنس یکنواختی زندگی و غلبه بر ترس‌هایی که نهایتاً آرامشم را سلب می‌کرده‌اند. به‌هرحال راه دراز است و صبر من هم کم نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۰۰ ، ۱۳:۵۸
سا را