ممیّز

«زاغ‌بانگی می‌کنم چون بلبل‌آواییم نیست»

ممیّز

«زاغ‌بانگی می‌کنم چون بلبل‌آواییم نیست»

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۸ ثبت شده است

پنجشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۸، ۰۵:۵۸ ب.ظ

کسالت‌آور: آنچه اندوه، دل تنگی، و ناخوشی بیاورد.

دلیل ننوشتنم بدیهی‌ست: به اندازه‌ی کافی زندگی نمی‌کنم. برای نوشتن باید تجربه کرد. همان‌طور که خوش‌مشرب بودن و هم‌صحبت خوب بودن تجربه‌ی زندگی می‌خواهد. فکر می‌کنم تجربه‌ای که منجر به نوشتن/ صحبت کردن شود کافی‌ست یکی ازین دو شرط را داشته باشد: جدید باشد، یا اگر تکراری‌ست آن شخص در قیاس با زمان بارهای دیگری که تجربه‌اش کرده آدم متفاوتی شده باشد. 

به اندازه‌ی کافی زندگی نمی‌کنم. حرف چندانی هم برای نوشتن یا گفتن ندارم. نتیجه‌ای هم از این روزها گرفته‌ام: زندگی‌ای که یک‌نواخت و بدونِ تجربه باشد کیفیتِ زمان تنهایی آدم را پایین می‌آورد. به دو دلیل، یکی اینکه داده‌ی جدیدی برای پردازش در دست ندارید تا در تنهایی مشغولش باشید، و به این دلیل که مقدار زیادی انرژی از دست نداده‌اید تا در تنهایی «استراحت» کنید. استراحت بعد از کار سخت است که معنی می‌دهد. 

درهرحال، به نظر می‌رسد با شتاب عجیبی در حال کسالت‌آور شدنم. امیدوارم اگر به طور کامل کسالت‌آور شدم ابله هم بشوم. اگر بلاهت هم باشد دیگر نمی‌فهمم چقدر کسل‌کننده‌ام، راحت‌تر زندگی با خودم را تاب می‌آورم. 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۸ ، ۱۷:۵۸
سا را
شنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۸، ۰۲:۳۲ ق.ظ

إنّی لما أنزلت الیّ من خیر فقیر.

زمان به طرفة العینی می‌تواند از هم‌صحبتِ شما یک نقّاشیِ درخت و یک فیلم سه دقیقه‌ای تست بازیگری اعجوبه‌ی ایرانی ۹۳ به جا بگذارد و از شما، موجودی روحاً کتک‌خورده که تا دو و نیم نصفه‌شب با بی‌قراری ووغم روی تخت می‌غلتد و فکر می‌کند نقّاشی درخت را به دیوار بزند بهتر است یا نه.

خواستم بگویم اگر چند ساعتِ دیگر بیدار شوم و به قرارم برسم هنر کرده‌ام، دیدم همینکه تا این ساعت را با دَردکشی شب‌زنده‌داری کرده‌ام غایت بی‌هنری بوده. کاش من هم از آن آرامش نصیبی داشتم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۸ ، ۰۲:۳۲
سا را

«جز من که شده غرقه‌ی دریای امید

کس کوفته‌سر نگشت در پای امید

بودیم امید در نگاری بسته

کاری نگشاد ازین سخن، وای امید»

عامل خواندن بدترین دیوانی که در کتاب‌خانه دارم.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۸ ، ۲۲:۴۳
سا را