ممیّز

«زاغ‌بانگی می‌کنم چون بلبل‌آواییم نیست»

ممیّز

«زاغ‌بانگی می‌کنم چون بلبل‌آواییم نیست»

۱ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

دوشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۹، ۱۲:۱۷ ب.ظ

آه و ناله.

من هیچ‌وقت انقدر ضعیف نبوده‌ام. هیچ‌وقت نشده که همزمان که از آدم‌ها می‌گریزم تمنّای حضورشان را داشته باشم. همه‌ی زندگی‌ام بوی مرگ می‌دهد. قرص‌ها دوباره عوض شده‌اند. دکتر جدید قبلی را به یک‌باره قطع کرده. از قطع شدن قبلی‌ها رعشه و بدحالی دارم و از عوارض جانبی جدیدها سرگیجه و تهوّع. از غر زدن در این‌جا بیزارم. کارهایم مضطربم می‌کنند. از اضطراب جانم به لبم رسیده. فشار سنگین قرنطینه در ماه‌های اخیر به ستوهم آورده. هفت ماه مدام بیست‌وچهار ساعته دیدن برادر عقب‌افتاده‌ام و ندیدن هیچ‌کس دیگر به مرز جنونم رسانده. اولویت‌های بسیاری می‌توانستم داشته باشم در زندگی اگر قرنطینه همه چیز را مختل نکرده بود. حالا اولویتم باید مراقبت کردن از نظم نفس‌هایم باشد و بیدار ماندن. 

می‌دانم اگر تلاش نکنم برای ساختن زندگی در سال‌های آینده فقط در لجن فرو می‌روم. اگر تلاش نکنم نمی‌توانم مستقل بشوم. اگر تلاش نکنم نمی‌توانم حرفه‌ای را داشته باشم که دوست دارم. اگر تلاش نکنم چهار سال بعد دقیقاً همین‌جا هستم. فقط با یک مدرک کارشناسی بی‌ارزش. خون از بدنم می‌چکد و ماهیچه‌هایم کار نمی‌کنند و باید بدوم. وگرنه می‌مانم درست در همین نقطه‌ای که هستم. باید بهتر بشوم چون حقیقت این است که زمان زیادی هم برای غم خوردن ندارم. 

لابد از چند روز دیگر وضعیت روانی‌ام بهتر می‌شود. رعشه‌ها دست از سرم برمی‌دارند و به داروهای جدید عادت می‌کنم. بعد بلند می‌شوم که به ادامه‌ی زندگی برسم. زود گواهینامه‌ام را بگیرم که هرروز بتوانم به راحتی بیرون باشم، آلمانی‌ام را بهتر کنم، کلاس‌های پهلوی را که چند هفته‌ای‌ست حتّی یادم می‌رود درشان شرکت کنم را ببینم، و به لیست مطالعاتی‌ام برسم تا لااقل آینده‌ام شبیه این روزها نباشد.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۹ ، ۱۲:۱۷
سا را